کار زیادی از او نخواسته بودند، گفتند به خمینی توهین کن تا آزادت کنیم؛ همین! اما همین چیز کوچک برای او خیلی بزرگ بود. آنقدر بزرگ که حاضر شد بخاطرش ماهها اسارت بکشد، با سر تراشیده در روستاها چرخانده شود. ناخنهایش را بکشند و بعد از کلی شکنجههای دیگر زنده بگورش کنند. برای دختر هفده سالهای که به بعدها سمیه کردستان معروف شد، تحمل همه اینها آسانتر بود از توهین به امام و رهبرش.
شهیده ناهید فاتحی کرجو
به خاطر مسایل آن روز کردستان صلاح ندیده بودند،
در کردستان دفن شود، در تهران به خاک سپرده شده بود
گرچه اولین بار نبود که پیکر شهیدی از خاک دیار کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در غسالخانه شست و شو داده می شد، نظیر پیکر شهیدان نادری، جمارانی و... اما مظلومیت خاص این دختر شهید با همه فرق داشت.
بخشهایی از کتاب «فاتح شهمیز» را که حاوی خاطراتی درباره اوست
"هشمیز" نام روستایی در حومه سنندج و محل شهادت ناهید فاتحی است.(رجانیوز)
برچسبها: بسیج و بسیجی